9ماهگی عشق قشنگم
شیطنتای دخترخاله بعد از مراسم سوا کردن هسته های آلبالو واسه پختن مربا در اوایل نه ماهگیت دندانهایت در آمدند(دو دندان پیش پایین)شعرها وبازیهای آشنا را می شناختی وبا شنیدن اسمت سرت را فورا برمی گرداندی حمام کردن را خیلی دوست داشتی وبا گربه های توی حیاطمون دوس شده بودی هر روز چند دقیقه ای رو پشت درب توری حیاط خودتو باهاشون سرگرم می کردی نزدیک ماه رمضون می شدیم ویه برنامه تفریحی گلگشتی با مامانی ودایی هاشون رفتیم روستای بار علی رغم اصرار بقیه که می گفتن تو رو با خودمون به آبشار نبریم ولی ما گوش نکردیم وتوروبا خودمون بردیم آبشار تموم مسیر رو بغل باباجون بودی خاله زینت ودایی رضاهم اومده بودن خوش گذشت .ما بهت می گفتیم ثمین ...
نویسنده :
مامان سمیه جونم
22:9